آخ آخ بزارید براتون بگم چه خرابکاری هایی فقط امروز کردم :))

امروز امتحان میان ترم بود , منم که یک کلمه محض رضای حضرت حق نخوندم , تا سه ربع مونده به امتحان که کتاب دستم گرفتم و چیزی نزدیک به ششصد تا کلمه را سعی کردم حفظ کنم :|| اصا نگران نباشیدا , چون تو امتحان کلمات را فراموش کردم و جمله هم نمیتونستم بسازم محض رضای خدا :))) یعنی قشنگ برگه امتحان قهوه ای شد رفت :)))

 آهان بعد من رفته بودم تو آموزشگاه کنار همون آبسرد کن معروف  , دیدم لیوان نیست , بعد همون آقاهه که گفتم تو انبار بود اینبار دیگه دیدمش:)) بهش گفتم لبوان نیست , گفت بیا تو انبار بهت لیوان بدم , منم تو دلم گفتم به خمین خیال باش :)) خودش با احترام اومد دو دستی بهم داد ( بخونید , ولی باور نکنید :\\ )  بعد گفت شما ترم چندین؟ اومدم بگم فضول !! ولی ادب خانمانم حکم میکرد جواب بدم , تا گفتم , گفت اسم استادت چیه؟! من واقعا نمیدونم , چون اسم آدمها هرگز تو ذهنم نمیمونه , گفتم نمیدونم , گفت نمیدونی؟!!! منم گفتم نه و باز نیشم را شل کردم براش و در رفتم :)))

 آخ آخ اینو براتون بگم , داداش کوچیکم کلاس ساز میرفت که البته امشب تموم شد و دیگه نمیره , بعد قبلش یک کلاس دیگه بود , با داداش بزرگه سازش را براش بردیم , بعد نه که من کورم , آقا تا ما رسیدیم , داداش بزرگه یک پسر هم قد و هم هیکل و هم تیپ داداش کوچیکه نشون داد گفت ایناهاش , نگو منظورش تو پیاده رو بوده ,, بعد این پسره تو خیابون بود , منم که کور , فکر کردم داداش کوچیکس , با چه لبخند مکش مرگ مایی , براش بای بای کردم ,که رفتیم جلوتر دیدم پسره چشماش از بس گرد شده مشکل پیدا کرده , دیگه خودتون فکر کنم بتونید منو تصور کنید :))))

آخریشم بگم و برم ,. استاد امروز داشت احوال پرسی یادمون میداد , بعد نه که ما با هم مدام کل میندازیم , از من شروع کرد , تا رسید به سنت؟ منم گفتم صدسالمه , قیافش واقعا دیدنی بود :))) البته بعدش صرفا جهت ماست مالی گفت اگر دوست ندارید مثل این خانم واقعیت را نگید , خوب سن یک خانم را که نباید پرسید , والا :))) 

 نو دستشویی آموزشگاه هم گیرافتادم و اجدادم اومد جلوی چشمم تا تونستم در را باز کنم , پدرانگشتام دراومدا , شکر خدا بعد اونهمه کوبیدن به درتوالت , یک خیر نبود ,در را از بیرون برام باز کنه .والا !! 

یکی دیگه هم بودا , ولی یادم رفته :)))

نظرات 2 + ارسال نظر
Sepanta2010@gmail.com جمعه 1 دی 1396 ساعت 13:31

آفرین ؛ بهت افتخار میکنم

مرسی

Sepanta2010@gmail.com سه‌شنبه 28 آذر 1396 ساعت 01:58

چه روز پرباری بوده توی همین یه روز قد چند ماه من خراکاری کردیا

من دکترای خرابکاری دارما

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.