من و زبان

من کل سالهاییژکه زبان انگلیسی خوندم و اونهمه پولی که تو شکم موسسات آموزش زبان ریختم را حروم کردم , از بس که جملاتم اول باعث هنگ و بعد تفریح بقیست

اندراحوالات سوتی های من:))

سه تا سوتی بزرگ دادم هفته گذشته , در حد آبروریزی تاریخی

اولیش جایی جلسه بودم ,بعد طبق عادت که مامان میان دنبالم رفتم بیرون تا سوار ماشین مامان بشم که ,ماشین شبیه ماشین مامان دیدم ,توتاریکی شب و کوچه تاریک هم نه پلاکش پیدا بود و نه راننده , منم تا رفتم سمت ماشین و اومدم درش را باز کنم ,یکهو حرکت کرد , اونجا هم پر آدم که منو میشناختن ,هیچی دیگه...

مورد دوم یکجا تازگی کلاس اسم نوشتم برم , خانم منشی گفت پله ها را برید پایین , یک در روبروتونه اون کلاس شماست . منم رفتم ,دیدم در بستس , یک آقایی  هم که بعدا فهمیدم معلممه از پله ها داشت میومد پایین منم با یک بسم الله ,در زدم و هرکاری کردم , در قفل بود و باز نمیشد . برگشتم دیدم آقاهه در حالی که اصلا سعی نمیکرد خندش را کنترل کنه ,در سمت راستی را باز کرد که من فهمیدم در کلاس اونه و من در حقیقت سعی داشتم در انبار را باز کنم.

سومین مورد هم , یکجایی اومدم کلاس بزارم , بگم تکلیف به انگلیسی میشه homework که چون یادم رفته بود , گفتم network واقعا صحنه خندیدن بقیه را توصیف کردن برام خیلی سخته

من و آشپزی و دریاچه

  مامانم هروقت غذایی مثل آبگوشت یا خورشت میخوان به من بسپرن , سفارش اکید میکنن که دریاچه نبندم:))ولی از اونجایی که من , من هستم. بالاخره دریاچه بسته میشه:)) 

قبلا اصلا کته پختن را نه قبول میکردم و نه کسی به عهده من میزاشت , چون بجای کته,  شفته تحویل میگرفتن:|| اما از وقتی که مادرشوهر آبجی بزرگه , گفت که یک بند انگشت روی برنج را بپوشونه و با حرارت کم بزار بپزه , وضع شفته های من بمراتب بهتر شده:))

خیلی موضوعات بود که بنویسم , اما از ذهنم رفتند , این چندوقت ننوشتم چون عملا سرعت نت با فوت مادربزرگی صدوپنجاه ساله برابری میکنه و اصلا صفحه اینجانب بالا نمیومد , همین شد که اینجانب مدتها ننوشتم . الانم میگین پس چطوری نوشتی؟جوابتون اینه سواستفاده از مودم شخصی مردم که سرعت بالایی داشت:))))