یک عسل فروشی هست که فروشندش از بدو ورود به شهرما یک همایش جنجالی گذاشت که با عسلهای من , هربیماری قابل درمانه , یک قران و یک ظرف کوچک عسل هم هدیه داد به اونهایی که رفتن همایش !!! خب از اونجایی که اگراعتقاد نداشته باشی به چیزی ,روی تو اثری هم نداره ! من از اولم حرفاش را قبول نکردم . 

دوست مامانم یک عسل خاص را معرفی کردن و گفتن بی نهایت گرونه , و در صورتی که اصلش را بتونی پیدا کنی , روزی بقدر یک نخود بخوری , انرژی کل روزت تامین میشه , و اینکه به دلیل همون قیمت بالا , همه جا نداره !! با خواهرم رفتیم , پیش همین آقاهه که اینم اصلش را نداشت و قاطی داشت , تازه قاطی کیلویی یک و هشتصد بود !! من که بالکل قید خریدش را زدم. صدالبته که کیلویی نمیخریدم , ولی قاطی هم نمیخواستم. از اون اصرار و از من انکار !! میگفت در نهایت باید قاتی کنی و بخوری و من میگفتم قاطی نه !! درنهایت که موافقت به خرید نکردم , , اما نکته های جالبی دیدم !!

 یکیش این بود ک بخواهرم گفت دستهات را ببینم !! و اصرار که تو هنرمندی و از خواهرم انکار که هنرم کجا بود , و خلاصه در نقش یک رمال ماهر , برای خواهرم خصوصیات ردیف کرد و نصفشم درمقابل مخالف اون , اصرارررر که نه من درست میگم !! من که رسما با یک نیش تا بناگوش زل زده بودم بهش !! بعد رو کرد بمن که شما بیا , گفتم نه ممنون .باز یک دوره بحث کردیم تا دست از سر من برداشت !!

بعد من مطلقا عسل دوست ندارم و شیرینی عسل دلم را میزنه ,مثل خرما که گرمیش و شیرینیش حالمو بد میکنه , حالا بلند شد و از ظرف عسل مقابلش , قاشقهای بکبار مصرف پرمیکرد و میداد دست ما و بنده هم که اصلا از رو برو نبودم بهش گفتم نمیخورم , از اآن اصرار که این عسل را بخوری , تا نخری بیرون نمیری ,آخر بهش گفتم عسل دوست ندارم و نمیخورم ,تا دست از سرم برداره که برگشت با تمسخر گفت آره , شما قند و شکر و شیرینی مصنوعی ویخورید , منم با همون حالت گفتم من کلا شیرینی نمیخورم . کارد میزدی خونش درنمی اومد,ولی روح من شادان از بحث بی نتیجه و آزار دادن آدم روبروم  ,با خرید یک شیشه عسل معمولی اومدیم بیرون که خواهرم ادای من را درآورد و گفت تو شیرینی نمیخوری؟!! گفتم , خواستم بهش بفهمونم ,وقتی چرت و دروغ میگه و انتظار داره من تماما باور کنم,متقابلا باید بشنوه و حس بقیه را درک کنه .

ولی خداییش  , بازاریابیش حرف نداشت . ببرنش تو بازرگانی بین المللی ,, ایران سرماه بارش را بسته . یعنی این زبونش برای کشیدن مار از سوراخش کفایت میکرد و همینطور عسلش بود که غالب ملتی میکرد که حتی نیت خرید نداشتن !!!خدایی کارش حرف نداشت , همینطور اعتماد بنفسش !!

نظرات 5 + ارسال نظر
Sepanta2010@gmail.com دوشنبه 9 بهمن 1396 ساعت 01:51

Sepanta2010@gmail.com شنبه 30 دی 1396 ساعت 03:49

عسلاشو نگه داره واسه خودش , یه وقت ورشکست نشه با این ارزون فروشیش

کاملا باهات هم عقیدم

Sepanta2010@gmail.com پنج‌شنبه 28 دی 1396 ساعت 01:28

وای عسل به این گرونی !!!!!!!!!!!!!!!!!! یعنی چند کیلو از این عسله پول یه ماشینه !!! ولش کن ؛ حتما از اون چیزای الکی گرونه

آره خیلی گرونه بی تربیت واقعا هامن که کلا عسل دوست ندارم , حالا بافهمیدن قیمتش راحت تر میگم نموخام , کلاس داره

Sepanta2010@gmail.com چهارشنبه 27 دی 1396 ساعت 02:09

ولی خوب روی یارو رو کم کردی

آخه کوتاهم نمیومد

Sepanta2010@gmail.com چهارشنبه 27 دی 1396 ساعت 02:09

اون یک و هشتصد که نوشته بودی ؛ منظورت یک میلیون و هشتصد هزار بود !!!!؟؟

بلی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.