ما خونمون دوتا تلفن داره، من اون یکی تلفن را چون استفاده نداریم، شمارش را حفظ نیستم. برامون مهمون اومد، موقع رفتنشون میخواستم تاکسی تلفنی بگیرم، چون با اون تلفن گرفته بودم وقتی خانومه گفت شمارتون حواسم نبود و گفتم من این شمارمون را حفظ نیستم، اون یکی را میگم
............. ......
خواهرم ساعت پنج نوبت دندونپزشکی داشت، ساعت هفت رفته بود و تارسیده بود بخانم منشی گفته بود من پنج نوبت داشتم درواقع از خاطرش رفته بود پنج اونجا باشه و اشتباهی هفت رفته بود، از بس بخودش یادآوری کرده بود که پنج نوبتشه، با دیدن خانم منشی ناخودآگاه اون جمله را گفته بود
.............................
دندونپزشکی را هرگز تنها نمیرم، چون اکثرا بعدش فشارم افتاده و سردردهای وحشتناک دارم و حتما باید همراه داشته باشم، بخصوص که داروهای بی حسی به هیچوجه به بدنم نمیسازن و سردردهام بخاطر اونهاست. اینبار مجبوری تنها رفتم، حالم بعد تموم شدن کار دکتروافعا بد بود و دهنمم پرخون و مواد داشتم میرفتم سرویس بهداشتی دهنمو بشورم، فقط یک آقای جوان با چشمهای درشت و مژه هایی خیلی بلند دیدم که نزدیک سرویس نشسته بود، انقدر چشمهاش درشت و مژه هاش بلند بود که همین توجهمو جلب کرد و نگاه کلی نکرده رفتم سرویس بهداشتی، وقتی برگشتم حس کردم چادرم داره کشیده میشه اومدم یک عملیات دفاع شخصی را پیاده کنم روی اون مردی که جرات کرده چادر من را بکشه، که دیدم همون مرد جوان هست با صورتی فوق العاده زیبا، اما معلول بود. یک مدل معلولیت خاصی که من قبلا هم تو یکی لز اقوام دور دیده بودم که با تلاش خودش و خانوادش جزو ورزشکاران معلول کشور بود و حتی رفت تیم یک کشور اروپایی و الان با خانمش سالهاست که اونجا زندگی میکنه.
اول که واقعا بخاطر حالت تدافعیم شرمنده شدم و بعد وقتی لبخندش و نگاهش را بخودم دیدم شرمنده تر، فقط با احتساب حال بدم و سردردی که هرلحظه داغونتر میشد ته تلاشم شد یک لبخند و دبدو که رفتی
به آبجی کوچیکه میگم شانس ندارم، یک خوشگلم که من را پسندید اینطوری بود و مثل ما دوتا میشه، کوری عصاکش کور دگر شود، اینهمه دکتر رفتم یکیش مجرد نبود سهم من بشه، تازه تو مطب هم یک مورد اورجینال اینهمه عشوه اومدم پیدا نشد، خواهرکوچیکم میخنده و میگه تو اول عشوه را تعریف کن تا به بقیه مسایل برسیم
در این زمینه اصلا به من نرفتی دندان پزشکی منظورم
8 تا دندان رو بدون بی حسی پرکردم آخ هم نگفتم
دخترم زنده ای؟؟؟
عزیزم یا سلام مجدد
تو برای من همیشه عزیز هستی امیدوارم تون مساله چشمت تا الان کاملا مرتفع شده باشه
من هم با عذر تقصیر روز بزرگداشت مقام زن رو به خودت و خواهرت و مامانت تبریک میگم
میهن بلاگ هم خیلی خره
تا بعد عید هنوز درگیری را دارم.

فدات عشقم
خیلی هم خره
سلام فقنوس کولی شیرین عسل
خب بعضی ها تو دندونپزشکی همینجور میشن .عب نداره.مثلا من هیچیم نمیشه ولی طفلی آبجیم خیلی خیلی اذیت میشه .هربار بره چندروز پشت سرش اذیت میشه
ایشالا که بلا ازت دور باشه عزیزم
سلام عشقم، خوبی؟
من اللن یکی دوسالیه که اینطوری شدم، واقعا وحشتناکه، خدا بهذمن و آبجی جانت کمک کنه