۰۰۰

با مامان اینا میخواستم برم بیرون ، آخرین نفر من بودم. در ماشین را باز کردم سوارشم که مطابق معمول ماشین خواهرم شلوغ و بهم ریخته بود، یک پام تو ماشین تا اومدم وسیله ها را بریزم اونطرف بشینم ، ماشین راه افتاد. منم که از وحشت جیغ میزدم ،یک پامم تو ماشین گیر کرده بود، یک پامم بیرون، دستمم به درماشین با زانو خوردم زمین و یک مسیری با زانو رو زمین کشیده شدم. شانس آوردم شلوار لیم از این جنس خوبا بود، اگر شلوار پارچه ای پوشیده بودم که بطور حتم سر زانوم پاره میشد، ولی شلوار لیم سر زانوش سابیده شد و زخم و کبودی کل زانوی ما را فرا گرفت!هنوزم زخمهاش میسوزه  ، تا زه نماز که میخونم ، موقع سجده که دیگه هیچی:((

۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰

میخواستم ادامه حرفام یک چیزی بنویسم که پشیمون شدم، تهران چقدر سرده!! من که با لجبازی بدون پالتو اومدم یخ زدم:))خدا را شکر دکتر فعلا گفت هرچندوقت یکبار چکاب میکنیم تا اگر تغییری نداشت عمل نکن، هروقت تغییر کرد بلافاصله باید عمل کنی.بازم شکر ، چون شیوه عمل که دکتر توضیح داد ، بیهوشی عمومی داره، که از اونجایی که شنیدم موقع بهوش اومدن همه چرت و پرت میگن، من میترسم:))) البته داداش کوچیکم یک عمل سرپایی با بیهوشی عمومی داشت، وقتی بهوش اومد تا نصف روز حالش بد بود، ولی چرت و پرت نگفت، اما بازم شکر که من از عمل رستم:)))

آتش نشلنی ها را با گل ها و شمع ها و حجله و پلاکاردعا دیدم، خدا رحمتشون کنه:(

نظرات 2 + ارسال نظر
Sepanta دوشنبه 18 بهمن 1395 ساعت 00:40

بلی ؛ میشناسمت دیگه انگار قرارداد بستی ماهی یکی 2 تا بلا سرخودت بیاری

دخیخا:))))

Sepanta پنج‌شنبه 14 بهمن 1395 ساعت 21:24

وای خدا رحم کرده ؛ بیشتر مواظب باش صابخونه ممکن بود خیلی خطرناکتر از این حرفا تموم شه ؛ بازم خدا رو شکر به همون سابیده شدن سر زانو ختم شده

باچود، هرچند من زخمی نکنم خودمو جای تعجب داره

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.