ریش

داداشم ریشاش را زده بود، من بهش گفتم چرا زدی بهت نمیاد اه ! چند بار بهت بگم  ریش بزار من دوست دارم. بلند میگه لا الله الا الله از دست این دوتا! 

ماجرا اینه که من دوست دارم داداشی ریش بزاره! و آبجی کوچیکه نمی پسنده ، به این ترتیب دایم غر میشنوه از دست ما دوتا:))) میگه زن نگرفتم گیرشما دوتا افتادم:))))

پدرم همیشه صورتش تیغ تیغی بود، عموی بزرگ خدابیامرزمم که من بخاطر محبت بی نهایتش عاشقش بودم، هم صورتش همیشه تیغ تیغی بود برعکس عمو وسطی که  کامل میزنه، برای همین دوست ندارم داداشم تیغ تیغی نباشه، ولی آبجی کوچیکه میگه تیغ تیغی بده:)))

نظرات 2 + ارسال نظر
Sepanta دوشنبه 18 بهمن 1395 ساعت 00:38

آخه خوب نیس ؛ عین جوجه تیغی میشه آدم

چلا خوفه من دوش دالم:)))

Sepanta پنج‌شنبه 14 بهمن 1395 ساعت 21:20

اذیت نکن داداشی رو ؛ تیغ تیغی چیه دیگه بذار کامل کوتاه کنه دیگه

من دوش دالم خو:)))

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.