داداشم ریشاش را زده بود، من بهش گفتم چرا زدی بهت نمیاد اه ! چند بار بهت بگم ریش بزار من دوست دارم. بلند میگه لا الله الا الله از دست این دوتا!
ماجرا اینه که من دوست دارم داداشی ریش بزاره! و آبجی کوچیکه نمی پسنده ، به این ترتیب دایم غر میشنوه از دست ما دوتا:))) میگه زن نگرفتم گیرشما دوتا افتادم:))))
پدرم همیشه صورتش تیغ تیغی بود، عموی بزرگ خدابیامرزمم که من بخاطر محبت بی نهایتش عاشقش بودم، هم صورتش همیشه تیغ تیغی بود برعکس عمو وسطی که کامل میزنه، برای همین دوست ندارم داداشم تیغ تیغی نباشه، ولی آبجی کوچیکه میگه تیغ تیغی بده:)))
آخه خوب نیس ؛ عین جوجه تیغی میشه آدم
چلا خوفه من دوش دالم:)))
اذیت نکن داداشی رو ؛ تیغ تیغی چیه دیگه
بذار کامل کوتاه کنه دیگه
من دوش دالم خو:)))