گفتم بالاخره

همه چیز را به مامان گفتم ، حتی هرچی اینجا نوشتم و بخشیش را پاک کردم. مامان بی نهایت عصبانی شدن ، از کارم و گفتنم اصلا ناراحت نیستم ، چون معتقدم کارم درست بود . اما نمیدونم چرا ته دلم خوشحال نیستم و بی نهایت غمناکم . اینقدر که اشکم ناخودآگاه میاد.نمیدونم چرا؟!

نظرات 2 + ارسال نظر
Sepanta دوشنبه 8 خرداد 1396 ساعت 23:05

ع پس چه بهتر ؛ خوبه حداقل اینقد شعور داشته جلوی مامان خودشو جمع و جور کرده

آره حداقل خوبیش همینه

Sepanta شنبه 6 خرداد 1396 ساعت 00:09

بدم میاد از آدمایی که توی هر موقعیت و هرجایی و در مقابل هر شخصی ؛ به فکر سوئ استفاده هستن کار خوبی کردی مامان رو در جریان گذاشتی

باورت میشه این چند جلسه که مامان با آبجی رفتن دهنش را بسته

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.