دنبال آبجی کوچیکه رفتم دندونپزشکی , ناهار را چون دیر پخته بودم , نرسیدم بخورم. توی دندونپزشکی از شدت گرسنگی رو بخدا بودم , تو کیفم را دنبال شکلاتی چیزی گشتم که شکر خدا شپش دوقاپ مینداخت و بالاخره یک بسته آدامس یافتم و جلوی پیرنردی که با دقت حرکات من را از سر حوصله رفتنش نگاه میکرد , باز کردم و با لذت شیرینی آدامس را جویدم و وقتی تموم شد اخمام را کردم تو هم و زل زدم به پیرمرد بیچاره که رویش را برگردوند و آخرکلافه از جاش بلند شد. چنین دختر خوبیم من:)))
روز دختر به همه دوستان مونثم تبریک میگم.
ع
روزت مبارک ای اخموی آدامس خور


مرسییییی , بوس و جیغ و هوراااا


che bad del o bad akhlagh o biadab!! eftekharam mikone!
فضول تشریف دارید , اسمم که نداری