جای دوستان خالی چند روزی را سفر بودم:))روز اول که فقط غش کردیم از بس تو فشار و گرما رفته بودیم , صندلی های عقب چهارتا آدم بزرگ کنار هم , من که رسما با لباسهام یکی شده بودم از بس مثل چسب تو بدنم فرو رفته بود , جورابم که کشش رسما فرو رفتگی عمیق داشت . دیگه تا رسیدیم یک دوش و بعدم غش تا شب:))
روز بعد گفتیم طلوع خورشید دیدن داره , زدیم بیرون و عناصر ذکور خانواده خوابیدن و گفتن بیکارید میرید , به طلوع که نرسیدیم , ولی واقعا خوش گذشت ساحل خلوت و خنک لذت بخش بود , تازه برگشت یک عشق تاب که من باشم , یکعالمه تاب بازی کردم و سرسره و الاکلنگ:))) تازه عکسم گرفتم :))
روز بعد همین عاشق تاب پاش را کرد تو یک کفش که ای آقا لب دریا اومدم قایق سوار نشم ,حاشا و کلا . خلاصه بدیو بدیو گفتم من قایق و چنین شد که در یک دریای بی نهایت مواج سوار قایق شدیم . مانتوی منم این وسط کوتاه بود چادرم را برنداشتم و به خواهرجان گفتم جلیقه را روی چادر بپوشم یا زیر چادر , گفت نه از رو بپوش که بعد پوشیدن گفتم من الان لاک پشت نینجا هستم:)) چقدر ملت که کنار ما ایستاده بودن و خواهرجان بمن خندیدن .سوار شدیم و رفتیم وسط دریا که آقاهه نامرد وسط دریا موتور قایق را خاموش کرد و یک موجم زد زیر قایق و لاک پشت از پشت کف قایق سقوط کرد و خواهرجان که غش کرده بود از خنده و کمک نمیکرد من بلند شدم و با چه مصیبتی بلند شدم:)) فکر کنید کف قایق افتاده بودم و پاها در هوا , موجم میزد زیر قایق نمیزاشت خودمو جمع کنم بلند شم , وسط قایقم نشسته بودم حایی نبود دستمو بگیرم , هیچی دیگه بلند شدیم و کلی هم سر اون خندیدیم و اومدیم جای خودمون.
روز آخر گفتیم بریم تله کابین و جای همه دوستان خالی , اونم من که حتی از بالای صندلی پایین را ببینم غش میکنم.
فکر کنید تو تله کابین با چه وحشتی نشستم و رفتم بالا , ولی واقعا به اونهمه زیبایی می ارزید و جاده چالوس را برای اولین بار توی عمرم دیدم , فوق العاده بود , واقعا زیبا بود , واقعا بمعنای واقعی کلمه .
این بود گزارشی از سفر ما!!
لاک پشت نینجا
بله از غیبتت معلوم بود رفتی سفر صابخونه
به به ....خوبه که هوش گذشته....
ولی من از گرما بیزارم
مرسی عزیزم

من خودم یک گرمایی وحشتناک , ولی عشق سفر تو هر شرایطی هستم