دیروز رفتم باز تهران ، البته که دکتر سونوگرافی ( این سونو فقط توی تهران انجام میشه و ما تو شهرمون نداریم ! ) یک منشی نسبتا چیز داشت که اعصاب آدرس دادن هم نداشت ! از پشت تلفن که آدرس میداد میخواست بزنه ! بقیش که بماند ! دکتر هم که یکم خودش گیج میزد ! گم میکرد وسایلش را ، دور خودش میچرخید ! اصلا یکوضعی . ولی دست کم اخلاقش و تشخیصش خیلی خوب بود.
حالا تا برم عکس و تفضیلات را نشون دکترم بدم و نظر نهایی را بگیرم.
فقط اینقدر اینروزها از نظر روحی داغونم که دیشب تا داداشم گفت بالای چشمت ابرو هست ، من زار زار گریه میکردم ، طوری که بنده خدا مونده بود و میگفت مگه من بتو چیزی گفتم ! آخر سر هم افتاد به عذرخواهی ، ولی چیکار کنم ، دست خودم نیست که ، فشار شدید روحی حاصل از اون سونو و دکتر رفتن های این چندوقتم ، تقریبا من جدید را ساخته ، دلم میخواد قوی باشم و دارم سعیم را میکنم ، اما یکوقتی مثل دیشب که خیلی از نظر روحی بهم فشار اومد کم آوردم و نتیجشم شد آزار بقیه !
اینم از این ، تا درودی دیگر بدرود !راستی دعا یادتون نره لطفا !
ع
دعا هم چشم
مغسی