مامان از طریق دخترخالم با یک گروه خام خواری و گیاه خواری آشنا شدن که توی خیلی از کشورهای دنیا من جمله آمر..یکا فعالیت گسترده داذن. این گروه معتقدن همه مریضی ها و دردهای بشر از غذاش هست . به همین دلیل مصرف گوشت را کلا کنار گذاشتن و رو آوردن به خوردن میوه ها و سبزیجات و...
سیر و ماست و پنیر حذفه و به شکل خاصی دارن که با بادوم درست میکنن .با مامان رفتم انجمنشون که توی شهرمون هست , البته قبلش باید وقت میگرفتم که بعد کلی تماس گرفتن یک آقای مافوق بداخلاق بهم وقت داد و تا رفتیم بقدری برخوردش بد بود که اگر بخاطر مامان که با اون کمر درد و زانو درد بخاطر من شونصدتا پله را پایبن نیومده بودن نبود , همونجا از دم در میرفتم . اینقدر اعصاب نداشت که زورش میومد توضیح بده اخلاق و افکارشون را , یک کتاب فروخت چهل و پنج هزارتومن و گفت برو بخون و اگر قبول کردی بیا بهت رژیم بدم. من که کلا ساکت نشستم ونگاه کردم . مامان قبلا جلسه هاشون را رفته بودن و دیده بودن خیلی ها ببماری سرطان , ام اس ,دیابت ,تیرویید و... را با همین شیوه درمان کرده بودن . حتی بک آقایی که گفته بودن هیچ رژیمی دیگه روی من جواب نمیداد با همین شیوه در یک ماه هجده کیلو کم کردم .همینطور که مامان با اون آقا حرف میزدن و آقا شاکی بود که من چرا خودم حرف نمیزنم , من مشغول آنالیز مرد روبروم بودم . که گفت من الان هفت سال هست با این شیوه خودم و خونوادم زندگی میکنیم.
البته همینجا بگم اطلاعات پزشکی در ابن زمینه ندارم و خوشحال میشم اگر کسی میدونه بمن هم بگه, چون این آقا گفت من هفت سال هست که لب به گوشت نزدم و... ولی غبغب بزرگی داشت و یک نیمچه شکمی هم داشت ,. سوال من اینه دلیل غبغب چیه؟آیا ارثی هست؟
اخلاق خودش و رفیقش اگر بگم زیرصفر بود , اصلا و ابدا اغراق نکردم و بقدری بد بود که من تحت تاثیر خودشون , وقتی اطلاعات شخصی از من میگرفت اخمهای توی هم و با لحن خودش جواب میدادم:)) راستش را بگم شیوه اونها را رد نمیکنم , چون واقعا نصف دردهای ما از خوراک ناسالممون سرچشمه میگیره , ولی حس خوبی به اون آدم پیدا نکردم ,رفتارش یکجورایی کاسبکارانه بود و اصلا ترغیبم نکرد.تازه مشکل بعدیم اینه که از میوه های پاییز فقط انار دوست دارم و بس:))
چون نتونستم بهش اعتماد کنم , پس فقط بیماری اینروزها را بهش گفتم که یک داروی گیاهی داد و بدترین کار را در مقابل من که همینطوری هم آدم بددلی هستم انجام داد و گفت ابن دارو مزه زهرمار میده و باید هر دوازده ساعت بخوری , من که خودم بددل , اونم که گفت حالا اصلا نمیتونم بخورم, هزاربار با مامان سر خوردنش بحث کردم , ولی واقعا دلم به خوردن نمیره, خوب نمیگفت چی میشد؟!
من که هیچوقت علاقه ای به این گیاه خواری و خام خواری نداشتمو ندارم
قبول دارم که گوشت رو باید تا جایی که میشه کم کرد ؛ ولی از حذف کاملش خوشم نمیاد
من شروع کردم , ولی نتونستم ادامه بدم . چون خیلی سخت بود , اغصابم واقعا بهم ریخت و با این قضیه کنار نیومد:))