نمیدونم چقدر داستان عنوانی که براتون نوشتم را شنیدین یا نه ,ولی اگر نمیدونید هم با یک سرچ ساده بهش میرسید.من واقعا بهش رسیدم .
یک خیابونه که تاکسی ها فقط درصورت دربستی واردش میشن , چون خیابون را شهرداری بسته و باید خیلی دور بزنن تا وارد بشن و از اونطرف براشون صرفه اقتصادی نداره ,وارد شدن همینطوری .یکبار داشتم میرفتم , گفتم پیاده برم , چون تاکسی گیرت نمیاد !!! نشون به اون نشون که سه تا تاکسی خالی از جلوی چشمان مبهوت من پیاده رفت و خدا حالمو آورد سرجاش !!
بعد یکجای دیگه میخواستم برم , قبلا اینطوری بود که برای رفتن باید بخشیش را با لنگ مبارک میرفتی که جایی که خدا بخاد و منم ته دلم غر اون پیاده روی را میزدم که خدا یکحالی داد اساسی و آقای تاکسی از همون خیابونی که مجبور به پیاده روی بودم , رد شد و سرکوچه مورد نظرم پیاده کرد که رسیدم به عنوان !! برگشتش که باحالتر بود , آقاهه ازم پرسید خانم مسیر بعدیت کجاس؟گفتم ,, گفت میبرمت , بعد با چه قیمت خوبی من را رسوند:))چقدر من دعاش کردم .
خلاصه که اومدم بگم هرکجا ناامید شدین , فقط کافیه بگید :"کار را خوبه خدا درست کنه , سلطان محمود خرکیه"
بلی درسته