به کجا می رویم !!

بواسطه عمو فیل جان ,نمیتونم وارد تلگرامم بشم :|| عمو فیل شکن هم استفاده کردم که  هنوز موفق نشده منو وصل کنه :/ در نتیجه باید ببوسمش و بزارمش سرطاقچه فک کنم و بچسبم  به کتابهام و آهنگام :||

.................

یکوقتایی یک حرفهایی میشنوی که تا صدسال دیگه هم هرچقدر بخودت بگی بگذارو بگذر , ولی ته دلت هنوزم از یادآوریش آتیش میگیره !! همینجا اعتراف میکنم که من آدم بسیار بدی هستم و حافظه خاک بر سرم خیلی جیزها را یادش نمیره و در موقعیتهایی مشابه بخاطر میارم متاسفانه :(

خیلی سال پیش یکی یک حرفی بمن زد که دل منو بد سوزوند , همون زمان واگذارش کردم بخدایی که میدونم بالاتر از اون نیست , سعی کردم اون حرف را فراموش کنم , چون سپرده بودمش بخدا , که مشابه همون حرف را چند روز پیش یک نفر دیگه از سر حرص و حسادت بهم گفت , یاد اون حرف چندسال قبل افتادم و باز دلم آتش گرفت . هرچند آدم دومی عذرخواهی کرد ,ولی عذرخواهیش برای من ذره ای اهمیت نداشت و نداره .چون دلی که زخم خورده بود ,دوباره یک چاقوی محکم روی محل زخم قبلی خورد و خون فواره زد .هنوزم جاش درد داره .

خواستم بگم وقتی حرف میزنید حتی توی عصبانیتهای شدیدتون , اول خوب بجوید و بعد تف کنید بیرون , شاید ی حرف از نظر شما پیش پا افتاده و بعضا حتی واقعیتی محض , برای کسی جای زخمی باقی بزاره که هیچ مرهمی , حتی کذر زمان خوبش نکنه , اونوقت مطمین باشید چرک و خونابه اون زخم کم کم دور زندگی شما را هم میگیره , چون خدایی که من میشناسم , بدجوری جای حق نشسته و حواسش به دلهای زخم خورده و شکسته هست .دیگه هرطوری خودتون صلاح میدوتید.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.