نشسته بودم توی تاکسی , صندلی کنار راننده و توی حال و هواهای خودم . که صندلی عقب کاملا خالی شد . آقای راننده هم گوشیش را برداشت و یک پیامک زد که صدای اومدن پیامک اومد به اینصورت که , صدای آقای راننده بود که نازک کرده بود و میگفت قربونت برم :/ اگر ندیده بودم که آقای راننده با چه سرعتی گوشی را خفه کرد ,و صورتش شد لبو !! خودم خفش میکردم , ولی با دیدن اون صحنه ها از ته دلم میخواست بخندم و فقط سعی میکردم تا نخندم و پررو نکنم آقای راننده را , ولی خدایی ابتکار عملش جالب بود :))
........,,,,,,,
تازه یادم رفت بگم نادر خاک تو سرت چیکار کردی که جی افت تو تاکسی با صدای بلند بهت میگفت به هیچکدوم از خطهاش نه زنگ بزنی و نه پیام بدی . یعنی خاک دوعالم تو سرت که عرضه نداشتی و باعث شدی به بچه شک کنن , خاک تو سرتا خاک :||
یه سفر کوچیک چند روزه
اگه بتونم این هفته رو هم میریم یه طرفی
به به هرجایی میری , جای منم خالی کن
ع ببخشید صابخونه
حالا کج بودی؟
غیبتت ناموجهه رفیق
نخستین اصل پذیرش هویت انسانی
با همه خطاها و حماقتهای مردان، زنی که درد پوچی و بی هویتی و دلمردگی خود را در خانه به گردن شوهر می اندازد هرگز طالب هویت نبوده است. زیرا هستند زنان صاحب هویتی که عمری را با دلی خوش در کنار شوهرانی کاملاً بی هویت زندگی کرده اند و به عکس نیز. یعنی هیچکس مقصر سرنوشت دیگری نیست. و پذیرش این اصل وجودی به مثابه نخستین اصل پذیرش هویت انسانی می باشد.
استاد علی اکبر خانجانی
کتاب فلسفه وجودی زن ص ۲۹
متن حکیمانه ای بود , ولی به پست من نمیخوردا