رفتیم یک مسجد شیک تو بالای شهر , بعد من گفتم جای دعوا با پیرزن ها سر نماز خوندن روی صندلی , برم روی زمین نماز بخونم که البته نشستن برای تشهد و سلام خودش داستانی داشت!!
اینوسطم یک دختر تپل مپل یکساله هم بود که سرنماز پدر من را درآورد از بس مهر من را برداشت و من پس گرفتم امااا اونچه که باعث خنده من شد و بمامان گفتم نمازمو جماعت نمیخوندم , سنگینتر بودم بلاهایی بود که سر مردم آوردم :))
اولین بلا سر خانمه توصف جلویی بود که موقعی که میخواست بلند بشه , منم از تشهد با مصیبت داشتم بلند میشدم که خوردم به اون بنده خدا و نزدیک بود با مغز بفرستمش تو دیوار روبروش:)) بلای بعدی را سرخانم پشت سری آوردم که اومدم باز تو تشهد نماز بعدی اومدم بلند بشم ,پام رفت عقب و محکم خورد تو سراون بنده خدا:)))
نفرسومم همون تپل خوشمزه بود که من نمیدونستم رفته پشت من ,اومدم بشینم و سلام نماز را بدم که یکمرتبه دیدم روی یک قلمبه فرود اومدم که زود فهمیدم و سه متر پریدم جلو :))
حالا به نظر شما صلاحه هنوز من برم نماز جماعت؟!!
پ.ن: اینم بگم بخاطر کشیدگی تاندون پام کلا نمیتونم روی زمین نماز بخونم و باید پشت میز بخونم .چون امکان چارزانو و دوزانو نشستن را ندا ر م.
پ.ن۲: دوستان من الان یک هفته است که حتی وبلاگ خودمم بزور باز میکنه . اگر نتونستم نظر بزارم و یا نمیزارم یا مشکل از نتمه یا دستگاهم , از بی معرفتیم تیست. ببخشید دیگه:گل: