صبح عطر خواهرجان دم دست بود و از اونجا که گرونتر از مال منه و موندگاری بوش بیشتره، دوشی گرفته و هلک تلک زدم بیرون کهرچون تاکسی جان، جای بدی پیاده کرد، صاف رفتم تو یک باغچه پر از پهن
دیگه ترکیب بوی عطر و پهن را بخودتون واگذار میکنمفقط نمیدونم چرا مال دزدی فقط برای من خوردن نداشت
جدیدا دزدی زیاد شده ننه
یه خورده یواش تر دستت رو میشه هااااا
خودم میام لوت میدم
تو ننه ات رارلو بده، ببین چو میکنمت؟
بالاخره یه روزی پیداشون میکنن و انتقام سختی ازت میگیرن
برنداشتم که، فقط بیدا کردم و نصفش را رفتم
این از اون کارهاست که به سر خودتم میاد آخرش
انشاالله همین بلا رو سر عطر خودت بیارن
ازت متنفرم بانوجان
چرا وبلاگ تو صفه اول میاد ولی مال من نه؟؟؟