دنیا جای قشنگی نیست.

دیروز دیدم چقدرآشنایی و پارتی داشتن میتونه باعث بشه آدم احساس موفقیت و شادی بکنه و جشن بگیره.

خوب من نداشتم،پس شکستم طبیعی بود ،چیزی که با چشم مبارک دیده بودم و تجربش کرده بودم.خیلی ناراحت شدم،بقول معروف یک ماتم زده که سعی میکرد زار نزنه و خودش را نگه داره،آخر بغضم تو بغل آبجی کوچیکه ترکید که چرا من؟ منی ک دقیقا وقت شادیم دوره طولانی مدت بیماری را گذروندم و گفتم حکمتی هست و...

چرا من رنگ شادی ندیدم و بمن که رسید آسمون تپید!!! دلداری ها هیچ اثری نداشت ،تا اول غروب ،داغون بودم . واقعا حال خودمم نداشتم ،دروغ چرا ،حسادت هم کردم به آدمی که رتبه علمیش کمتر بود و با پارتی رفت بالا  و مدام برام پیام میفرستاد که بجون تو من اگر شاد باشم از موفقیتم و...

اول غروب بخودم گفتم ،درد و اینهمه نارحتی،کوفت . خودت را جمع کن آدم گنده،اینهمه آدم بهتر از تو که حقشون خورده شد،خودتو جمع کن .دنبا با همه عدالت و بی عدالتیش یکروزی تموم میشه. بارم شاکر باش بابت اونچه که تو داری و حسرت خیلی هاست.اینطوری خودمو آروم کردم،بعدم شیک و مجلسی رفتم فیلم "هزارپا " را تو سینما ،با خانواده دیدم که اصلا  و ابدا توصیه نمیکنم خونوادگی ببینید چون پر از حرفهای....فیلمی بدون محتوا ،ولی عالی برای یک آدم افسرده مثل من ،خیلی خندیدم. اگر از اون دسته آدمهای پاستوریره نیستین که بگین واییی چقدر بی ادبن و کجای بی ادبی  خنده داره،بدون بچه با رفقا یا همسرجانتون برید ببینید و بخندید،هرچندآخرش را خراب کرده بود و زیادی قهوه ای بود.

من و علایقم:))

چهاربار اومدم یادداشتم درمورد عرفه را تکمبل کنم که گوشیم ترکید. اخر به این نتیجه رسیدم که رهاش کنم،شایدصلاح نیست!!!

از اونجایی که هیچی برای تعریف نداشتم،گفتم اگر احبانا جایی شما را دبدم،راهنماییتون کنم برای من چی بیارین:)) 

من مطلقا و اصلا کمپوت دوست ندارم،تحت هیچ شرایطی برای من نیارید:)) از آناناس ،کیوی،نارگیل  متنفرم:))شیرینی هم فقط شبرینی تر و کم خامه:)) کیک خونگی و شکلاتی:)) غذا درنودونه درصد فست فود:)))خلاصه خواستم منو دیدین دستپاچه نشین و تکلیفتون مشخص باشهB-)

خوردن نون قلب،آری یا نه!!

من معتقدم آدمها بیشتر نون قلبشون را میخورن،البته نمیشه این نتیجه را برای همه پیچید و نظرشما هم کاملا محترمه:)) ولی واقعا دیدم آدمهایی را که شاید از خیلی نظرها ضعیفند ،ولی وای بوقتی که اندکی دلشون را بشکنی،چنان خدا حالت را بابت دل شکسته اون آدم جامیاره که تا ابد یادت بمونه . نظرشخصیم اینه ،لازم نیست آدم خاص و...باشی ،فقط کافیه با تمام قلبت بخدا ایمان و اعتماد داشته باشی . بقیش را بسپر بخودش که خوب بلده چیکار کنه که شاید دراون لحظه به مذاقت خوش نیاد،ولی حکمتش را بعدتر میفهمی. نظرشما چیه؟

فیزیوجون

چرا وقتی میرید فیزیوتراپی دست به دستگاهها میزنید؟خجالتتون نمیاد:(( 

البته اشکالی نداره ها ،وقتی میفهمید دکتر فیزیوتراپ برای دوقرون دستمزد کمتر نیروی نابلد میاره و شما خودتون بعد شونصد جلسه فیزیوتراپی دیگه  میدونید نور دستگاه باید چطوری و کجا باشه،پس اصلا نگران دستکاری هاتون نباشین و با خیال راحت هرکاری دلتون خواست بکنید و حالش را ببرین:)))چنین فقنوس شروری هستیم ما:))

m همراه زندگی از نظر شما چه خصوصیاتی داره؟

یک همراه زندگی از نگاه شما چه ویژگی داره؟

چندوقت پیش یک خواستگار اومد که باعث دعوای شدید من توی خونه شد، وقتی مسیله مطرح شد خیلی از همه نظر فریبنده بود. قدبلند،شغل خوب و خانواده خوب  و یک تفاوت سنی درست . چیزی که این چندوقته نبوده و اکثرا کوچکترن و من باخیال راحت و بدون دعوا حواله آبجی کوچیکه میکنم،اما اینمورد خاص نشد !!!

اولین بار سر میرشام مطرح شد و نه قا طع من و در نهایت حرصم دراومد و اشکمم چکید و با عصبانیت گفتم من نمیخوام ،دست از سرم بردارین و ....

دلیلمم میگم هرچندشاید لوس،غیرواقعی و فانتزی باشه و با واقعیت زندگی امروز نخونه.

من نمیخوام ازدواج کنم ،چون مرد همراه اطرافم ندیدم. مرد همراه بعنی  بفهمه همسر بیمارش توجه اون را میخواد و وظیفشه دنبالش بره و نگه با مادر و خواهرت برو. تعمیرکار میاد نگه زنگ بزن برادرت بیاد و من کار دارم . یه ماه بعد ار آخرین دکتر رفتن همسرش یادش نیاد اون مریضه و هرارتا مثال مشابهش .حتی زنی را دیدم که اشک میریخت که همسرش حاضر نیست هزینه درمانش را پرداخت کنه و هربار با قرض از این و اون و بدبختی  پول جور میکنه و بدهکار خیلی هاست .

مامان میگن شاید خوش شانس بودی و مرد درستی همسفرت شد،اما من به شانس اعتقادی ندارم کلا ،از اونجا که خودمم عرضه یافتنش را ندارم .پس عطاش را به لقاش میبخشم. به نظر شما همراه زندگی باید چطوری باشه؟