کله صبح ما !!

صبح رفتم آزمایشگاه , آزمایش که دادم .درحال غش اومدم بیرون و برگشتم خونه و قبل از دوساعت باز زدم بیرون تا برم سونوگرافی , بعد چون توی سرویس بهداشتی  آزمایشگاه نجس بازی شده بود , کلهم سرصبح لباسها را به ماشین لباسشویی سپرده بودم . شلوار لی دیگه نداشتم , یک شلوار پارچه ای مشکی , یک مانتو طوسی روشن  و یک شال سبز . یک تیپ مکش مرگ مایی زدم که هیچکسی تا حالا نزده :|| بعد گفتم هیچکی منو نمیبینه , میخوام برم سونوگرافی راحت باشم , زودتر رفتم که برم سونو وقت بگیرم  و بعد باز برم آزمایشکاه !!

 بماند که تو سونو تا نوبتم بشه یک نیم دوجین آشنا دیدم و با اون تیپ مکش مرگ ما حسابی آبرو ریزی شد , تازه رفتم آزمایشگاه بدتر شد :/ چون خانمهای توی اتاق نمونه گیری که اومده بودن خون بدن ,  همه همکارهای مامان بودن و یک چیزی نزدیک ده نفر !!! یعنی فک کنم آبروم در سطح استان رفت :|| تازه من که میگم اگر تیپ شیک میزدم , مثل صبح بک دونه آشنا هم محض رضای خدا من را نمیدید  , قشنگ عین صبح !! فقط همه منتظر بودن , من با تیپ مکش مرگ ما برم تا ببینن 

تازه هنوز ساعت سونو رفتنم نشده و تا نوبتم بشه , من پروسه هی آب بخور , ولی دستشوییت نگیره را باید اجرا کنم و تبدیل بشم به بشکه متحرک !! خدا آخرش را بخیر کنه :\

یک مشت حرف از دلی پر که نه , ولی لبریز شده و سر رفته!!!

 یک بنده خدایی از آشناهای خیلی دور که وضعیت مالی خوبی نداشت , علیرغم داشتن داماد , چون مبتلا به چند بیماری هم بود و تامین هزینه های درمانش هم باتوجه به گرونی های اخیر سخت بود , ازدواج دوباره کرده و با همسر جدیدش رفته بود یکجایی آروم زندگی کنن و از تنش های حرف فامیل دور باشه. دخترش هم گفته بود , من از وقتی که مادرم ازدواج کرد , مادری ندارم. 

که البته خدا رحمتش کنه , ولی حرف بیخودی زده بود , چون باتوجه به وضعیت مالی و جسمی اون خانم بهترین کار را کرد . دخترش که نمیتونست کمکش کنه , اون هم انقدر آبرودار بود که با صدقه فامیل بی خیرش زندگی نکنه , پس بهترین کار همون ازدواج دونش بود , البته دخترش را توی تصادف از دست داد و وقتی برای مراسم دخترش رفته بود , همه فامیلش متلک انداخته بودن که نوعروس اومده , که از دید من از کم شعوریشون بود , چون آدم زنده حق حیات داره , اونم کسی مثل اون با اون شرایط سخت.

زنهایی از این دست را بسیار میشناسم , علیرغم دید منفی جامعه و کوبیدن های بسیار که اشتباه کردن و فلان و بهمان , من معتقدم آدم تا زنده است نیاز به همدم داره , بخصوص کسی که میره بسمت میانسالی و پیری . تا کی به در زل بزنه تا بچه هاش یادش کنند , اونهم وقتی همه اینروزها صدجا کار میکنن تا بتونن زخمهای زندگی را یکجوری بخیه بزنن و بازم حریف نمیشن و حوصله خودشونم دیگه ندارن .چرا واقع بینانه نگاه نمیکنیم و خودخواهانه نگاه می کنیم , آدم زنده نیاز به محبت و توجه داره .  , وقتی خودمون زمان نداریم , به احترام زنده بودنشون , اجازه حیات بدیم به آدمهای عزیز زندگیمون .

یکبار با دامادمون بحث کردم , گفت مرد نیستی بدونی چه درد غیرتی میگیری اگر این اتفاق بیفته , من مرد نیستم , ولی اینو خوب میدونم , این غیرت نیست , خودخواهیه که کسی را بخاطر خودمون تو تنهایی هاش رها کنیم که رگ گردنمون برجسته نشه که بگن...

یک خانمی بود , من خیلی دوسش داشتم , یک بوسهای سفت و آبداری میکرد که خدا میدونه , از اون رژ قرمز پررنگها هم همیشه رو لبهاش بود. خنده از لباش نمیرفت , هیچوقت خدا بهش بچه نداده بود و همسرش چندسالی بود فوت کرده بود و تنها بود . تنها برادرش بهش گفته بود اگر نیت ازدواج دوباره بزنه به سرت , سرت را بیخ تا بیخ میبرم , شوخی هم ندارم , با غیرت من بازی نکن !!! علیرغم میانسال بودن, خانم خوشگلی بود , اما قبل عید تو تنهاییش خورده بود زمین و دو روز تو همون حالت مونده بود تا کارگرش رفته بود خونش و اورژانس خبر کرده بود , این چندوقت کما بود , دیروز به رحمت خدا رفت . حالا اگر اون رگ قلمبه برادرش میزاشت , اونکه خواستگاران بسیار داشت ازدواج میکرد , لااقل الان زنده نبود؟! بعد دو روز تو اون وضعیت پیدا نمیشد که بره کما؟!! این یک نوع خودخواهیه آشکاره که ما روش اسم غیرت میزاریم !!!

 داشتم با مامان در مورد خانم بازیگری حرف میزدم که یک لایو گذاشته که دست همسرش تو دستشه و آهنگی نسبتا عاشقانه پخش میشه , داشتیم در موردش حرف میزدیم و واکنش هایی که بعضا منفی بود . اما مامان حرف خوبی زدن , گفتن اون از شهرتش استفاده کرد تا به بقیه بگه اگر تنها گذاشتین , اگر نبودین , اگر رفتین , هست کسی که محکمتر و بهتر دست طرف مقابلتون را بگیره , فکر نکنید خبریه !؟

حالا من میگم جنسیت مهم نیست , چه مرد و چه زن , اگر کسی دل بهتون داد و عشقش را بشما ابراز کرد و نشونتون داد که دوستون داره , فکر نکنید آسمون سوراخ شده و فقط شما ازش افتادید و حس نکنید با کم محلی و بی محلی و بی توجهی عزیز میشید , نه اینطور نیست , اینطوری ارزش و اعتبارتون میاد پایین و بجایی میرسونید که بودنتون با نبودنتون برابری میکنه , خلاصه که مراقب باشید . هرآدمی تا یکجایی ظرفیت داره , یکجایی رهاتون میکنه و مطمین باشید خدایی هست که دستهاش را بزاره تو دست یکی بهتر از شما , یا بگیره تو دستش و بگه خودم هستم و هوات را همه جوره دارم , برو به امید خودم . هرچی هم که بودین , یادتون نره   , ما ههمون بنده خداییم , حالا خود دانید.

سرماخوردگی خیلی زیادی خراست , اونهم تو گرما !!

   سرما خوردگی واقعا خره !!!

 آخه کی را دیدین وسط این گرما سرما بخوره :\ اونوقت من سرما خوردم و تب کردم شدید !! اصا پشیمون شدم حالا که تلی جون طاقچه بالا فرمودن , منم میرم سراغ اینستی جون و واتسی جون , والا !!

حرف هام را بهش فکر کردم , ولی موقع نوشتن یادم نمیاد !! سرماخوردگی را فقط باید با آهنگ غمناک سر کرد , آهنگ شاد براش جوابگو نیست !!!

مخاطب خاص دارد !! همون که خودش میدونه :/

خیالت دیگه راحت  , نمیتونم بیام اذیتت کنم :||

به کجا می رویم !!

بواسطه عمو فیل جان ,نمیتونم وارد تلگرامم بشم :|| عمو فیل شکن هم استفاده کردم که  هنوز موفق نشده منو وصل کنه :/ در نتیجه باید ببوسمش و بزارمش سرطاقچه فک کنم و بچسبم  به کتابهام و آهنگام :||

.................

یکوقتایی یک حرفهایی میشنوی که تا صدسال دیگه هم هرچقدر بخودت بگی بگذارو بگذر , ولی ته دلت هنوزم از یادآوریش آتیش میگیره !! همینجا اعتراف میکنم که من آدم بسیار بدی هستم و حافظه خاک بر سرم خیلی جیزها را یادش نمیره و در موقعیتهایی مشابه بخاطر میارم متاسفانه :(

خیلی سال پیش یکی یک حرفی بمن زد که دل منو بد سوزوند , همون زمان واگذارش کردم بخدایی که میدونم بالاتر از اون نیست , سعی کردم اون حرف را فراموش کنم , چون سپرده بودمش بخدا , که مشابه همون حرف را چند روز پیش یک نفر دیگه از سر حرص و حسادت بهم گفت , یاد اون حرف چندسال قبل افتادم و باز دلم آتش گرفت . هرچند آدم دومی عذرخواهی کرد ,ولی عذرخواهیش برای من ذره ای اهمیت نداشت و نداره .چون دلی که زخم خورده بود ,دوباره یک چاقوی محکم روی محل زخم قبلی خورد و خون فواره زد .هنوزم جاش درد داره .

خواستم بگم وقتی حرف میزنید حتی توی عصبانیتهای شدیدتون , اول خوب بجوید و بعد تف کنید بیرون , شاید ی حرف از نظر شما پیش پا افتاده و بعضا حتی واقعیتی محض , برای کسی جای زخمی باقی بزاره که هیچ مرهمی , حتی کذر زمان خوبش نکنه , اونوقت مطمین باشید چرک و خونابه اون زخم کم کم دور زندگی شما را هم میگیره , چون خدایی که من میشناسم , بدجوری جای حق نشسته و حواسش به دلهای زخم خورده و شکسته هست .دیگه هرطوری خودتون صلاح میدوتید.

کاری کردم نگفتنی :/

امروز تو کلاس استاد هرچی گفت من چپه جواب دادم , طوری که آخری ها اصلا نگاهم نمیکرد . چیزی که باعث شد تو خونه تعریف کنم و خودمم تو کلاس از شدت خنده و شرمندگی سرم را بالا نیارم اینی هست که میخوام براتون تعریف کنم :))

توی کلاس بحث  در مورد لغاتی بود که وارد زبان ما شدن و ما با معنایی متفاوت از معنای اونها استفاده می کنیم , خب از اول بگم که استادمون هم آقاست !!!

بعد واژه ای که گفت این بود "کثیف " گفت تو فارسی یعنی چی؟ من گفتم میشه گفت آلودگی , گفت معنای ضمنیش همینه !! گفت حالا بگید این کلمه تو عربی یعنی چی؟ و اشاره کرد به موهای سرش !! منم که خیلی ادعای فهمیدن درمیارم , با اعتماد به نفس فراوان با اشاره چشم بموهای استاد گفتم یعنی موی چرب !!! یعنی هروقت یاد نگاهش میوفتم که یک لحظه از بالای عینکش با چشمهایی که از اون بازتر نمیشد بمن نگاه میکرد و بعد گفت یعنی "پرپشت" آخ دلم میخواست  زمین دهن باز کنه و من برم توش. ولی بجای خجالت ,  , فقط از شدت خنده رو ویبره بودم و سرم اصلا بلند نمیشد , تا خندم قطع میشد صدای خنده بچه ها باز باعث خنده دوبارم بود , اصا یکوضغی بودا نکفتنی . 

راحت باشین گفتم دور همی بخندم :))