آق عمو جان :))

عموی مامانم بک آقای پیر مجرد هستن . چون تو سن خیلی کم پدرشون را از دست داده بودن , بعدا که بزرگ شدن , تصمیم گرفته بودن برای حفظ حرمت مادرشون ازدواج نکنن و از مادرشون مراقبت کنن . ماشالا مادربزرگ مامانم بخوبی ۱۲۰ سال عمر کردن . وقتی مادربزرگ من فوت کردن , ایشون هنوز زنده بودن , البته سالهای آخر دیگه فقط خونه نشین بودن , بعد از اونم عموی مادرم حای ازدواج رفته بودن با یکی از دوستانشون که مجرد بوده دنیا را بگردن و کشورهای مختلف را گشتن. حتی برای کرفتن دکتراشون تو فرا,..نسه مدتی مونده بودن و در نهایت حوصلشون طبق تعریف خودشون از موندن سر میره و عطای دکترا را به لقاش میبخشن و برمیگردن .

دیشب داشتن از شیطنت های بچگیشون میگفتن و ما میخندیدیم, پدربزرگم چون پسر بزرگ بودن و مسیولیت خانواده را بعد پدرشون داشتن , فرصت تحصیل را زیاد پیدا نکرده بودن و زود مرد خونواده شده بودن , ولی بشدت روی تحصیلات تعصب داشتن و براشون مهم بود و برای همین برادرها و خواهرها را مجبور به ادامه تحصیل کرده بودن و فرزندانشون را , طوری که مامانم میگن آقاجون تنها مشوق همیشگی ما برای تحصیل بودن. , حالا عموجان از سنگهایی که پرت کرده بودن و شیطنت هاشون تعریف میکردن و محدوده قلدربازی و گاها پدربزرگ ما که به مدرسه بخاطر اینهمه درجه شیطنت فراخونده میشدن و نصیحتهای آقاجون و حرف گوش نکردنهای عموجان :)))

اگر نگاه کنید عموجان چنان چهره آرامی دارن که هرگز درباورت نمیگنجه که اینهمه شیطنت را روزی این مرد انجام داده و تا این حدپایه شرارت بوده , امااااا از اونجا که نسخه بدل عموجان منم  :)) حالا که سالها از شیطنتهام میگذره و کاها بمامان میگم چه کارهایی کردم , مامان میخندن و میگن باورم نمیشه اون دختر سربه زیری که هرگز فکر نمیکردم شیطنتی داشته باشه , اینهمه شیطنت کرده باشه:)) البته من همه شیطنت هام مثبت بوده ها؛)ولی خب خواستم بگم هرگز از ظاهر فرزندانتون قضاوت نکنید , چون شناخت شما فقط از کودکیشونه , نه بزرگسالی:))))

پست مقنعه شناسی:))

من هیچوقت از روسری و مقنعه کوتاه خوشم نیومده و نمیاد:)) 

مامان بهم گفتن مقنعه اگر از ۴وجب بیشتر بود بلنده , وگرنه کوتاهه , تو هم که کوتاه نمیزنی نخر که خونه را مقنعه فروشی کردی !! فقط توضیح ندادن ۴وجب را از کجا بشمرم ,منم بلد نبودم:/ بعد تازه چقدر بحث کردیم سراینکه من خجالت میکشم حلو چشم آقای فروشنده وجب بزنم و مامان که گفتن برو خجالت نداره , خیاط وجبی داریم :||

خلاصه من رفتم و گفتم بلندترین مقنعه تون را میخوام وجنسشم فلان باشه , آقاهه که آورد شروع کردم قسمت دوخته را وحب زدن و تو دلمم داشتم میخندیدم و مواظبم بودم نخندم که آقاهه فکردیگه بکنه , ولی خوب از بخش دوخته وحب زدن سه تا وجب بیشتر نمیشد , آقاهه گفت خانم بخدا از این بلندتر تو بازار نیست , کوتاه بود اصلا بیار!!

رفتم تو ماشین مامان میخندیدن و میگفتن همش نگران بودم وقت وجب زدن بخندی و.., به هر روی اگر شمام مثل من هستید وجباتون شامل کل مقنعه میشه , یعنی از اون سر تیزی تا پایین دوخته , اگرم اهل وجب زدن نیستید ۹۰ سانت کوتاهه و ۱۰۰ سانت بلنده:))