خوردن نون قلب،آری یا نه!!

من معتقدم آدمها بیشتر نون قلبشون را میخورن،البته نمیشه این نتیجه را برای همه پیچید و نظرشما هم کاملا محترمه:)) ولی واقعا دیدم آدمهایی را که شاید از خیلی نظرها ضعیفند ،ولی وای بوقتی که اندکی دلشون را بشکنی،چنان خدا حالت را بابت دل شکسته اون آدم جامیاره که تا ابد یادت بمونه . نظرشخصیم اینه ،لازم نیست آدم خاص و...باشی ،فقط کافیه با تمام قلبت بخدا ایمان و اعتماد داشته باشی . بقیش را بسپر بخودش که خوب بلده چیکار کنه که شاید دراون لحظه به مذاقت خوش نیاد،ولی حکمتش را بعدتر میفهمی. نظرشما چیه؟

فیزیوجون

چرا وقتی میرید فیزیوتراپی دست به دستگاهها میزنید؟خجالتتون نمیاد:(( 

البته اشکالی نداره ها ،وقتی میفهمید دکتر فیزیوتراپ برای دوقرون دستمزد کمتر نیروی نابلد میاره و شما خودتون بعد شونصد جلسه فیزیوتراپی دیگه  میدونید نور دستگاه باید چطوری و کجا باشه،پس اصلا نگران دستکاری هاتون نباشین و با خیال راحت هرکاری دلتون خواست بکنید و حالش را ببرین:)))چنین فقنوس شروری هستیم ما:))

m همراه زندگی از نظر شما چه خصوصیاتی داره؟

یک همراه زندگی از نگاه شما چه ویژگی داره؟

چندوقت پیش یک خواستگار اومد که باعث دعوای شدید من توی خونه شد، وقتی مسیله مطرح شد خیلی از همه نظر فریبنده بود. قدبلند،شغل خوب و خانواده خوب  و یک تفاوت سنی درست . چیزی که این چندوقته نبوده و اکثرا کوچکترن و من باخیال راحت و بدون دعوا حواله آبجی کوچیکه میکنم،اما اینمورد خاص نشد !!!

اولین بار سر میرشام مطرح شد و نه قا طع من و در نهایت حرصم دراومد و اشکمم چکید و با عصبانیت گفتم من نمیخوام ،دست از سرم بردارین و ....

دلیلمم میگم هرچندشاید لوس،غیرواقعی و فانتزی باشه و با واقعیت زندگی امروز نخونه.

من نمیخوام ازدواج کنم ،چون مرد همراه اطرافم ندیدم. مرد همراه بعنی  بفهمه همسر بیمارش توجه اون را میخواد و وظیفشه دنبالش بره و نگه با مادر و خواهرت برو. تعمیرکار میاد نگه زنگ بزن برادرت بیاد و من کار دارم . یه ماه بعد ار آخرین دکتر رفتن همسرش یادش نیاد اون مریضه و هرارتا مثال مشابهش .حتی زنی را دیدم که اشک میریخت که همسرش حاضر نیست هزینه درمانش را پرداخت کنه و هربار با قرض از این و اون و بدبختی  پول جور میکنه و بدهکار خیلی هاست .

مامان میگن شاید خوش شانس بودی و مرد درستی همسفرت شد،اما من به شانس اعتقادی ندارم کلا ،از اونجا که خودمم عرضه یافتنش را ندارم .پس عطاش را به لقاش میبخشم. به نظر شما همراه زندگی باید چطوری باشه؟




روز ازدواج حضرت علی و فاطمه زهرا برهمه دوستان مبارکباد.

امروز روز ازدواجه , به همه دوستان متاهل تبریک میگم و آرزو میکنم دوستان مجرد هم به خوشی تشریف ببرن خونه بخت


پست ادامه دار, قسمت اول!!

من در نیافتن خواستگار و بی حواسی ید طولایی دارم , انقدر که تو کتاب گی..نس باید ثبتم کنند :))

اصولا وقتی استرس دارم ,هیچکسی را نمیبینم و چشمم فقط دنبال کار خودمه , حالا چندوقت پیش برای مصاحبه رفته بودم یک شهردیگه و رو پله های روبروی اتاق مصاحبه ولو و با کله تو موبایل دنبال جواب سوالات احتمالی و آبجی کوچیکه هم بدنبال اونها که میومدن بیرون که بپرسه چی ازشون پرسیدن و بمن برسونه .

اینوسط یک آقایی چشش این بچه ما را بد گرفته بود و لحظه ای رهاش نمیکرد انقدر که وقتی کنار من رو پله برای رفع خستگی ولو شد , اونم با اون کت و شلوار و دیسیپلین ولو شد و شروع کرد به حرف زدن که من هرثانیه میخواستم کلش را بکنم که تو استرس من حرف نزنه:)) آخرش به آبجی کوچیکه گفته بود شمارتون را بدین تا بفهمیم کی قبول شده که آبجی کوچیکه زده بود نو برجکش و گفته بود همراه منه و.,, تا آخربنده خدا چشمش دنبال آبجی کوچیکه بود , به آبجی کوچیکه میگم من خودم شوهرپیدا کن نیستم , تو هم به آتیش من میسوزی:))(

چندوقت بعدش با مامان شهردیگه ای بودم و همه دخترکان شماره ردوبدل کردن و خندیدن و تنعا عنق بیحوصله من بودم که بالاخره یک آقای مسنی بهم گفت خانم انقدر ماشالا عنق هستین , آدم جرات نداره ازتون سوال بپرسه !! تازه مامان هم دعوام کردن و گفتن اینهمه بداخلاقی را ازکجا میاری؟! زندگی ابعاد گسترده زیاد داره:))

 خلاصش که خواسدم بگم اگرسالهای تحصیل هیچکسی تاکید میکنم هیچکسی و بعد درسالهای کارهم با اونهمه مجرد اطرافم هیچکسی خواستگاری نیومد برخلاف بقیه دوستانم که دست کم چندموردی داشتن , دلیلش این بود که من حوصله این بچه بازیها را ندارم و مامان بزرگی هستم برای خودم:))) و البته چون اصولا خودم نمیفهمم کس پسندیده یا نه ؟! کلا برخوردام خشنه , بک همچین جذبه ای دارما:)) شمام نخند پاشو به زندگیت برس , , یکم جذبه ام شمارم بگیره , والا:))

این پست مفصل بود , الان خلاصه شده و قسمت ۱ را خوندین:)) تا بعد:!!