حواشی عروسی امشب !

شما را نمیدونم , ولی خودم با پست های اخیر حس خاله زنکی دارم شدید!!!

من ابنقدر که تو عروسی ذوق دارم , حتی فکر نکنم  خود عروس هم به این شدت ذوق داشته باشه. !!! یعنی نیشم از اول تا آخر مجلس با یک ذوق خاصی بازه , طوری که بقیه به چشم نیمچه دیوانه من را نگاه میکنن !!!  امشب عروسی دعوت داشتیم و من عاشق عروسی های پنج شنبه هستم , هیچوقتم نمیدونم چرا لذتش برای من قابل وصف نیست اصولا!!

عروس یکسالی از من بزرگتره و چندسالی هست که عقد بسته بود و درکشاکش مجلس گرفتن بودن که امشب داماد سنگ تمام گذاشت با مجلسی که گرفت و رقص عاشقانشون که من از ذوق اشکم درمیومد و همش نگران بودم بقیه فکر نکنن از سرحسادت اینطوری شدم ,چون مادرعروس علاوه براینکه دوست مادرمه , . فامیل مامانم هم میشه وداماد امشب هم باز فامیل مادر از سمت دیگه ای میشد یعنی مادر عروس فامیل از سمت مادری مادرم بود و داماد فامیل مادرم از سمت پدریشون بود.به این ترتیب نصف سالن بنده را مشخصا میشناختن و احتمال هرسوتعبیری بود. ولی تنها جایی که اختیار واقعا از کفم رفت  و آبروم هم باهاش رفت ,وقتی بود که پدروبرادران عروس اومدن  و پدرش دست به دستشون کرد ,, حقیقتا اختیار اشکهام را نداشتم. اینبار از ذوق نبود , از سر دلتنگی برای پدرخودم بود , اوضاع بقدری بهم ریخته بود که ناخنهام را کف دستم فرو میکردم که به دو قطره اشک تموم بشه و یکمرتبه زار نزنم  که واقعا حبثیتم به فنای مطلق میرفت.چون یکبار چندسال قبل , توی عروسی دخترخالم , وقتی اعلام کردن پدرعروس بیاد تا دست به دست بده .چون همسرخالم چندسالی هست فوت شده , و گوینده خبر نداشت , یک لحظه اوضاع بهم ریخت و خالم سریع خبر داد دایی بزرگم بیاد و اینکار را انجام بده , که من که نزدیک بودم و اصلا نمیدونم اون وسط من چیکاره بودم  ,فقط نگاهم خورد به چشمهای اشکی خواهرعروس اختیار از کف دادم و رفتم توی راهرو کلی گریه کردم . و تصمیم گرفنم در چنین مواقعی دور بایستم , وقتی خودکنترلی ندارم!

..................

حالا اون تعریفها به کنار بزارید از حواشی مراسم بگم ,

آخرین باری که برای مراسم عروسی رفتم آرایشگاه ,برای شینیون ساده هشتاد تومن پیاده شدم و خوب الحق خوب درست کرده بود که تا آخر مراسم که من ده هزاربار حجاب گرفتم موهام خراب نشد, ولی امروز هرچی  فکر کردم دیدم کی حال آرایشگاه ,وسوختن کف سر و فرو رفتن سنجاق تو مغز سر داره ,یک کلاه گیس دارم که خبلی خوشگله , فقط یک بدی داره مهای جلوش چتریه و فرخورده و تو چشم آدم فرو میره . همون را گذاشتم , چون همرنگ موهای خودمه و مشخص نمیکنه موی من نیست . یک مانتوی بلندم پوشیدم روی لباس نسبتا کوتاهم تا پوشاننده پرو پاچه ما باشه که ملت به گناه نیوفتن و یک شالم انداختیم روی موهای الکیمون:))) به درخواست مادر چون صورتم را آرایش کرده بودم چادر و شال و هم تو صورتم  بود ,جوری که جلوی پامم نمیدیدم , آقا ماشین تو کوچه پارک بود و کفشهای پاشنه دار مامانم تو دست من ,تاپام را از در گذاشتم بیرون ,بخش بسی زیادی اندکی از پروپاچه و بخش بیشتری از مو ناخودآگاه پیدا شد که یک بی جنبه بی تربیت بی ادب بی  خانواده  وسط کوچه داد زدن جیگرتو بخورم خوشگلم :))) یعنی حیثیت من را جلوی مادرجان به فنای مطلق دادن که مادر سریعا ما را در ماشین فرستاده و بما که هرهر وکرکرمان بعد از این متلک براه بود ,یکسره غر زدن و خندیدن دختره بی حیا جای خجالت کشیدن چرا میخندی؟ و از آنجا که کوچه محل زندگی ما بن بست است  ,و اصولا کسی جز ساکنین داخل کوچه نمی آید , مادرجان گفتن معلوم نبود کی بود ترو با این وضعیت دید تازه اینجور متلک انداخت وسط کوچه و تو همینجور نیشت بازه:)) 

خداییش ها سالها بود متلک نشنیده بودم و فکر میکردم نسلش منقرض شده ,برای همین یکعالم خندیدم بجای خجالت کشیدن:)))))

نظرات 2 + ارسال نظر
Sepanta2010@gmail.com شنبه 21 مرداد 1396 ساعت 22:55

باشه ؛ اشکال نداره ولی بازم سعی کن برای جلوگیری از همون سوئ برداشت که گفتی ؛ یه کم جلوشو بگیری

باشود

Sepanta2010@gmail.com شنبه 21 مرداد 1396 ساعت 01:19

جیگرتو بخورم خوشگلم ع چه معنی داره گریه توی مراسم عورسی !!! ایشالا خوشبخت بشن عروس خانوم و آقا داماد


گریه از سر شوقه خو

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.