آرزوهاتون برآورده بشه انشالا

دیشب لیله الرغایب بود، من و مامان و داداش کوچیکه تصمیم گرفتیم روزه بگیریم. داشتم برای داداش کوچیکه اعمالش را توضیح میدادم که برای فهم بهترش رفتم رو مثال نمازهای شب قدر، یکمرتبه گفت مگه بعد از شب قدر روزه هم میگیرن؟من یادم نمیادا، یکعالم خندیدم چون یاد سوتی خودم افتادم توی گزینش که یکسری چاخان داشتم میبستم برا خانومه ، که یکمرتبه گفت شما ۲۲bahman میری راهپیمایی دیگع؟ که منم هول شدم گفتم نه چون سرکارم نمیتونم  ، یکم نگاهم کرد و گفت خانم تعطیله ها!!!!من هنوز اصرار داشتم نه تعطیل نیست! و من نمیتونم برم:)))))) خلاصش که از این سوتی ها زیاد دادم;)

سال نو مبارک

مهم نیست که چیزی ننوشتم چون عملا کسی نمیخونه، اینجا را تازمانی که دلم باز طلب نوشتن بکنه رها میکنمش. 

سال نوتون پیشاپیش مبارک و با آرزوی بهترینها درسال جدید

تلفن

یکروزهایی سرصبح  یک تلفن غیرقابل پیش بینی و کاملا سورپرایزی کاری میکنه که حتی سه تا نیروگاه اتمی هم نمیتونن بکنن، منظور تزریق فوق العاده انرژی بود؛)

ولنتاینتون مبارک؛)

برای روز ولنتاین ۴۰۰ تا خروس و خرس عروسکی پسندیدم یکی از یکی بزرگتر، بخصوص خرسها که حتی اندازه خودم بودن بعضی هاشون و اصرارم داشتن برام بخرن:)))))

امروز خواهرا رفتن بیرون و وقتی برگشتن یکی از آرزوهای کودکیم را خریدن و ولنتاین بهم کادو دادن:)))یک جعبه مداد رنگی۴۸ رنگه ،چیزی که همیشه دلم میخواست و دوازده رنگه نصیبم بود. هرچند به کارم نمیاد ، چون نقاشی اصولا بلد نیستم ، ولی یکعالم براش ذوق کر دم و جیغ زدم:)))

تسلیت بمناسبت شهادت بی بی دوعالم

دیروز یکی از اقوام روضه گرفته بود بمناسبت فاطمیه، هرچی سعی کردم نرم چون حوصله ندارم ، حریف مادر نشدم و رفتم. آقاشون از اول تا آخر در مورد بچه دارشدن حضرت مریم حرف زد و آخراش محض خالی نبودن عریضه دوخطم برا فاطمه زهراگفت و من و دخترخاله هامم فقط از اول روضه تا اونجاش که برا فاطمه زهرا بخونه خندیدیم و چادرمون  را کشیدیم سرمون و خندیدیم.

اما همش صبح ساعت هشت هنوز چشمم را باز نکرده ، با یک تلفن از دماغم دراومد. نمیتونم توضیح بدم، ولی اینقدر اثر بد روحی داشت روی من که دستهام یخ کرد ،تمام تنم میلرزید و بصورت اصولی تا خدا رفتم و برگشتم. درواقع بمن ربطی نداشت ، ولی برای من درد داشت. خیلی بده بیداریتون از خواب با یک خبر بد ناگهانی باشه. دقیقا تا مرز سکته رفتم، من چون هنوز بیدارنشده خبر بد بهم رسید.هنوز حالم بده ، امیدوارم بتونم بخودم مسلط بشم.